مولانا سجادهنشین بود و شاگردان و مریدان بسیار داشت. او در حالی شمس را ملاقات میکند که در چهار مدرسه به تدریس علوم دینی مشغول بود. اما دیدار با شمس دریچهٔ تازهای در زندگیش باز میکند. این دیدار مولانا را دگرگون میسازد؛ تاجاییکه درس و مدرسه را رها می کند.
عبدالحمید ضیایی شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی، دانش آموخته حقوق قضایی و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و فارغ التحصیل رشته عرفان تطبیقی درمقطع دکتری از آکادمی علوم روسیه است. عبدالحمید ضیایی کتابهای متعددی در زمینه ادبیات، عرفان و فلسفه نوشته است.«بودیسم و صوفیسم»، «کتاب تردید»، «در تناسخ کلمات»، «لیلیهای لیبرال»، «تصحیح منظومهی رامایانا»، «در ازدحام تنهایان»، «در غیاب خداوند» و بررسی اندیشه های فلسفی درشعر بیدل دهلوی از آثار این نویسنده هستند.
«من آنِ توام» روایتی متفاوت است از زندگی «شمس تبریزی» و دیدار او با «مولانا». این کتاب را «عبدالحمید ضیایی» نوشته و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. این کتاب در عین نشان دادن جنبههای فکری شمس و مولانا، زبانی شاعرانه نیز دارد. منبع اصلی کتاب من آن توام مقالات شمس تبریزی است اما در روایتها به تناسب موضوع از اشعار مولانا نیز استفاده شده است. کتاب روایت دیدار مولانا و شمس را از دریچه ای تازه روایت می کند که می تواند برای علاقه مندان به ادبیات کلاسیک ایران و مسائل عرفانی جذاب باشد. روایت من آن توام بیشتر شبیه رمانی تاریخی که بر اساس مستندات و روایتهای موثق که با نثری عاشقانه و شاعرانه نوشته شده است.
اگر به دریا افتادهای و شنا نمیدانی، خود را به مُردن بزن!
دریا، مردگان و غرقشدگان را بر فرق سرِ خود مینَهد!
اما مقصود از مرگ، خَلعِ جسد یا پرواز روح نیست!
مُرده کیست؟ آنکه از خویشتنپرستی و خودشیفتگی تهی شده و پروای شفقت به دیگری جانش را آکنده باشد؛ گشودگی به همهی امکانهای روبهرو و همراهی با رنجهای خود و دیگری.
کتابِ جان را از نقشِ کلمات تهی کن تا در پایان این سفر آنچه ناخوانا بمانَد، جسم تو باشد و صدای شمس، زنده و تپنده در جانت بخندد:
– بر سر گوی نوشته بود که عُمر، این یک ساعت بود …