لنگرگاهی در شن روان
شاید بتوان این جستار را صادقانهترین روایت در مواجه شدن با مرگ دانست، اوتس در یادداشتهایش بدون اینکه به سانسور فکرها یا غمش بپردازد از اندوهی مینویسد که مجبور شده تا پس از سالها زندگی مشترک با آن مواجه شود، او از رفتار دوستان و اطرافیانش میرنجد و در نوشتن از این رنجش بیپرواست، برای او قابل باور نیست که هستی همسرش به این زودی از یاد رفته باشد و زندگی به روال عادی خود برای همه جز او جریان دارد، برای او «هولناک است که سرمای بیامان فصل مرگ رِی آهسته آهسته تسلیم بهار میشود.»