به بهانه برگزاری جلسه نقد و بررسی کتاب «ماضی قریب» اثر غلامرضا طریقی
ماضی قریب دومین اثر نثر غلامرضا طریقی است که تلاش میکند روایتی ساده و روان از خاطرات دهه شصت نویسنده به دست بدهد. روایتی که در قالب چند داستان کوتاه ارائه شده است.خود طریقی عرصه نثر را مجالی برای تجربه در نظر گرفته است. حکایتهای ساده و گاه نوجوان پسند خاطراتی هستند که دستمایه قرار گرفته اند تا نویسنده خودش را در زمینه نثر محک بزند. تاثیر ماضی قریب به اندازه همین تجربه است. روایتهایی که به مدد مدیریت نشر مهرستان مجال بروز پیدا کردهاند وگرنه دائم در ذهن همه نوجوانان آن روزها و میانسالان این روزها جریان دارند و خود هرکدام رنجنامه صورت نیافته ای هستند که شرحشان به همان یکنواختی و سادگی کاری نمیکند مگر کاری که ماضی قریب میخواهد با مخاطبش بکند: خاطره پردازی. کاری که عکسها و فیلمهای آرشیو تلوزیون جذابتر انجام میدهند. ماضی قریب مجموعه داستان کوتاه نیست همان دفترچه خاطرات است، حتی اگر کرمچاله گوشهاش در بیاوری و از آخر به اولش سفر میان ستارهای به سرت بزند.
دهه شصت عزیز ما
دهه شصت پر است از تلوزیون بیبرنامه، سینمای یواشکی، عشقهای ممنوع و نگاههای منتظر، حتی پیرمرد نفت فروشش را میشود توی ذهن همه هم دورههای طریقی پیدا کرد، پیرمردی که واقعا دل همه ما به حالش می سوزد. چقدر مفلوک و درمانده. نمیخواهد قبول کند که گاز نماد ظهور جهان جدید است. جهان جدید را توی فلسفهای که برای مشتری هایش میبافد ناشیانه انکار میکند. نگرانی خفیف و نجیب توی بوی نفت و صورت سیاه پیر مرد پیداست، نگرانی از روزگار در پیش. اما آیا واقعا پیرمرد مجالی دارد به این چیزها فکر کند؟ پیرمرد نفت میچرخاند چون زور میزند که زندگیش را بچرخاند. هیچ چرخیِ نفتگردانی عاشق نمیشود لعنتی، آن هم عاشق نفت. این واقعیت همانجا زیر پیتهای نفت و صورت روغنی پیرمرد و دستان خسته اش دفن می شود. خب حتما دلمان هم می سوزد. چه عالی. نه، واقعیت این است که خاطرات طریقی چیز ویژهای ندارد که تیراژ هزار نسخه ای به خودش بگیرد و جلسه رونمایی برایش عَلم کنند. فوقش همان دورهمی ها و آه و ناله های پر سوزوگداز که پیر شدیم و چقدر سختی کشیدیم و دهه شصت عزیز ما چه نکبت ناگزیری بود و دلتان بسوزد برای جوانیِ از دست رفته.
داستان کوتاه فقط کوتاه نیست
کافی است کمی زور بزنیم، در دستخط طریقی میشود چیزهایی پیدا کرد که مثلا در حوزه ادبیات داستانی قابل نقد و بررسی باشد اما داستان کوتاه فقط کوتاه نیست. معجزهای است که خاطره را بی خاصیت میکند و جهان دیگری از لابهلای انگشتان فرم و محتوایش بیرون میزند. جهانی که هیچ ربطی به روایت خاطرات مکرر ندارد. نویسنده فقط خاطره نمیپردازد، جهانی را میسازد که اجزای آن شاید برای خواننده آشنا به نظر بیایند اما روال هرروزه تجربه را به هم میریزد، خواب از سر خواننده میپراند. خوابش نمیکند، آهی و سیگاری و خلاص. نثر طریقی روان هست، ساده هست، اما سر در گم هم هست. آن روانی و سادگی کاری از دستشان بر نمیآید. کاری نمیخواهند بکنند. فقط هستند، به اندازهای که بفروشند هستند و این روزها روان و ساده و بیدردسر کم نمیفروشند. بی سردرد و حتی شاد خندوانه ای. عزا هم کم نمی فروشد فقط رنگ ندارد که مهم نیست کافی است تکه ای«هیچ» داشته باشی برای «فروش». نثر طریقی چیزی است که به ماضی قریب خورانده شده، به داستان کوتاه به ادبیات. مارکت هم که خوب میبلعد و خوبتر برایمان فرهنگ بالا میآورد. برای مصرف، برای خوراک. خوراک فرهنگی. باور کنید از این ماضی هم بعید نیست چیز خوشمزهای به دهان بیاید. البته این اولین تجربه طریقی است و به لطف سابقه درخشانش در شعر این مجال را پیدا کرده که آزمون و خطای ساعتهای خلوت و پِرتش به کتاب سوراخی تبدیل شود که مثلا تونل میزند به گذشته و در معرض دید رسانههای خوشاشتها، حتی با آن سوراخِ فضا زمانیاش، ژست کتاب بودن میگیرد. بنابراین طریقی حتما میتواند این تجربه گرانبها را دوباره تجدید کند و اینبار داستان بنویسد. قطعا مینویسد.