سرزمین گمشدگان داستان اثر «الیاس خوری» (بیروت 1948) یکی از مهمترین نویسندگان معاصر عرب است. نویسنده، در این رمان، شخصیتی فلسطینی به نام «فیصل» راوی داستان است. در قالب حکایتهای بیان شده توسط فیصل، تنهایی و انزوای فلسطینانی که غریب و غربتزدگی تقدیر آنها است و سرگذشت آدمیانی که سرزمینشان اشغال شده و خانه و کاشانه خود را وانهاده و در سرزمینهای دیگر آواره شدهاند را به تصویر شده است.
تصویر جنگ در این رمان، بر حساسیتی اضطرابآور انگشت میگذارد که همواره در افق آن بیشتر از یک احتمال وجود دارد، اما گرانی گاه فرجامین همهی افقها تراژدی است، تراژدی جنایتهایی که چون حکایتی مخوف همه چیز را در بر گرفتهاند و چنین است که زمان در تاریخ سقوط میکند و شخصیتها، هر لحظه به اضطرابهایشان نزدیکتر میشوند تا تلواسههای خود را، در لحظههایی که همه چیز آن در حالتی از گمگشتگی به دور خود میچرخد، حکایت کنند.
«بعد از ساعتها که شاید خوابش برده بوده یا به خاطر اصابت گلوله بیهوش شده بوده، از آنجا فرار کرده، به طرف خیابان اصلی دویده. خیابان پر از مگس و جنازه و بو بوده از ساعت یک بعد از نیمهشب تا پنج صبح خوابیده. بعد باز شروع به دویدن کرده و وقتی خبرنگاران خارجی را دیده، روی زمین مچاله شده، بیآن که چیزی بگوید: این طوری حقیقت از دل خوابها بیرون میزند. وقتی فیصل خواب بازگشت به فلسطین را دید، سرزمینش را وحشتزده و خودش را تنها یافت و وقتی پیکر مردهها را بالش کرد و در خیابان تنها دوید و وقتی به شاتیلا برگشت تا در جنگ اردوگاهها – که سه سال طول کشیده بود – شرکت کند یا در حصاربندان طولانی اردوگاه شاتیلا بماند، همواره دنبال راهی میگشت تا به فلسطین برود، ولی فلسطین در سال 1987 به شکل گلولهای در سرش و گوری در مسجد سراغش آمد.»